سمن بویان،نهال عشق


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو



Random photo
شهید رجایی



رتبه
     



    ?بیایید مثل شیطان شویم!?
    ◀️مرد دست فروش مشغول فروش آلوچه بود. مرد زیرکی نزد او آمد و از او پرسید: آیا می توانم یک عدد از آلوچه هایت را بخورم؟ فروشنده جواب داد: خواهش می کنم یک عدد که قابلی ندارد، بفرمایید. مرد زیرک بعد از خوردن یک آلوچه باز درخواست آلوچه دیگری کرد و مرد فروشنده باز به او اجازه داد که یک آلوچه ناقابل دیگر بردارد. وقتی مرد زیرک برای بار سوم درخواست قبلی را تکرار کرد، مرد فروشنده متوجه نیرنگ مرد زیرک شد و به او گفت که این دیگر آخرین آلوچه ای است که به او می دهد و اما اگر به همین ترتیب پیش برود، جمع آلوچه های ناقابل مقدار قابل توجهی خواهد شد.‼️

    ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️


    ? شگردی که مرد زیرک برای تاراج سرمایه مرد فروشنده به کار برد، همان است که شیطان درمورد ما انسان ها به کار می برد. هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم و وسوسه می شویم، شیطان به سراغمان می آید و به ما وعده می دهد که همین یک بار است و یا یک بار که هزار بار نمی شود و هر بار همین وعده را با جدیت مطرح می کند تا هر بار مثل دفعات گذشته، قانع شویم که همین یک بار است. و در این بین تنها ساده لوح ها هستند که حرف شیطان را باور می کنند و گام به گام شیطان را همراهی می کنند. ?
    ????????


    ? “ولاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین”
    شیطان را گام به گام تبعیت نکنید که او دشمن آشکار شماست. بقره 168 ?


    ?راه مقابله با این شگرد شیطان این است که همین شگرد را علیه خودش به کار ببریم. کافی است هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم، با خودمان بگوییم «همین یک بار گناه نمی کنم، فقط همین یک بار»، به این ترتیب برای مقابله با شیطان کافیست مثل #شیطان شویم، به همین سادگی! ?کوثرنت

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-03-31] [ 08:29:00 ق.ظ ]




    #حلوای_سه_آرد
    آرد سفید ، آرد برنج و آرد نخودچی : هر کدام 1 پیمانه
    شکر : 3 پیمانه
    روغن مایع : 200 گرم
    کره : 25 گرم
    گلاب : نصف پیمانه
    زعفران : 3 قاشق غذاخوری

    ابتدا شربت رو آماده میکنیم :
    2 پیمانه آب و شکر رو روی حرارت قرار میدیم ، شکر که حل شد گلاب و زعفران رو میریزیم و چند دقیقه بعد خاموش میکنیم
    همه آردها رو الک میکنیم
    آرد سفید رو داخل ماهی تابه میریزیم و خوب تفت میدیم تا رنگش کمی عوض بشه و بوی خامیش گرفته شه ؛ بعد آرد برنج رو میریزیم و دوباره تفت میدیم ؛ در آخر آرد نخودچی رو اضافه میکنیم و حدود 10 دقیقه دیگر هم تفت میدیم
    روغن و کره رو اضافه میکنیم و خوب هم میزنیم
    شعله رو خاموش میکنیم و شربت رو در چند مرحله اضافه میکنیم
    شعله رو روشن میکنیم و هم میزنیم تا شربت جذب بشه و حلوا آماده بشه
    ✅ من در آخر یک قاشق هم روغن حیوانی اضافه کردم .

    موضوعات: تولیدی  لینک ثابت
    [سه شنبه 1397-03-29] [ 09:25:00 ب.ظ ]




    حضرت آیت الله علی شیخ موحد – مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس

    در آیه 233 سوره بقره که می فرماید « لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ » اینگونه معنا می شود که «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» برخی مترجمان بگونه ای دیگر معنا می کنند و میگویند «مادر ضرر نبیند از کودک». اما اشتباه معنا می کنند. اول در تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی معنا کرده «مادر حق ندارد ضرر بزند و پدر حق ندارد» نه کودک! مفسرین دیگر همچون آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه نیز معنا کرده اند «مادر حق ندارد…» از نظر علمی تفسیر کبیر با تفاسیر بیان شده تفاوت دارد. صاحب تفسیر کبیر میگوید از نظر ادبیات میتوان این آیه را به دو صورت خواند: «راء» در «لا تُضَارّ» را هم میتوان با فتحه خواند و هم با کسره و هر دو معنا را میتوان قبول کرد. اما این معنا درست که بگوییم «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» سیاق آیه این است که مادر حق ضرر زدن ندارد نه اینکه کودک به مادر ضرر بزند.

    آیه 269 سوره بقره «يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»

    « (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می دهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان ، (این حقایق را درک نمی کنند ، و) متذکر نمی گردند.»

    تفسیر حکمت: حکمت بر اساس تعریف آن در منطق این است « العلم بحقایق الاشیاء بقدر طاقه البشریه» یعنی «علم به حقیقت اشیاء، به قدر طاقت بشری» چون بشر همه حقیقت را نمی تواند بفهمد. هر چیزی دو ارزش دارد: ارزش واقعی و ارزش حقیقی. ارزش حقیقی همان ارزش فیزیکی اشیاء است. ارزش واقعی اشیاء این است که در چه مواردی نفع دارد و در چه مواردی ضرر می رساند. لذا خداوندبه هر کس بخواهد، حکمت می دهد و به هر کس حکمت داده شد، خیر فراوانی داده شده است.
    فرهنگی در قرآن وجود دارد که مفت خوری را ممنوع کرده است. یعنی هر جا چیزی به انسان هدیه کرده، در مقابل وظیفه ای برای او تعیین کرده است. حتی در روزه هم می گوید روزه بر شما نوشته شده برای اینکه نفس تان حفظ شود. یا پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «صوموا تصحوا» یعنی «روزه بگیرید تا تندرست باشید.» یا کُلُوا وَ اشْرَبُوا که در مقابل میگوید ولی کار کنید. در جای دیگر در آیه 270 سوره بقره می فرماید «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» هر چیز را که انفاق می کنید، «الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» «شیطان ، شما را ( به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می دهد (280 بقره) لکن «وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ» خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می دهد (280 بقره)
    قرآن می گوید اگر کسی حکمت بخواهد ما به او می دهیم. «مَنْ يَشاء» در قرآن همیشه به معنای استحقاق است. چون خداوند عادل است. يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ یعنی کسی که استحقاق حکمت دارد، به او حکمت میدهند. یکی از شرایط این استحقاق این است که اگر کسی اهل تفکر و محاسبه بود. ارزش و ضرر هر کاری را محاسبه کرد، نفع و ضرر آن را بررسی کرد و بعبارتی اهل حقیقت بود، فهم و حقیقت رابه او میدهند. پس مَنْ يَشاءُ یعنی هر کس ظرفیت و مقدمات قبول حکمت را داشته باشد، حکمت به او داده می شود. خدا عادل است ب کسی ک ظرف و توان پذیرش حکمت را دارد
    حکمت را به کسی میدهند که اشیا را «بما هُوَ هُوَ» ببیند نه «بما هُوَ لغیره». انسان زمانی ارزش اشیا را می فهمد که اشیا را «بماهو هو» مورد مطالعه قرار دهد. اگر کسی علم را آموخت، برای اینکه علم است، این مقام والایی است اما اگر برای تفاخر و سربلندی آموخت، به جایی نمی رسد.
    معنای خیرکثیر: اگر انسانی توانست تمام خصوصیات مادی و معنوی چیزی را بفهمد، نه با غرض دیگری، حکمت به او داده می شود. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «نعم العون علی التقوی‌الله الغنی» یعنی ثروت و بی‌نیازی بهترین کمک انسان در تقوی و پرهیزکاری است. اما اگر اشیا را «بما هُوَ هُوَ» نبیند، هلاک می شود. برای مثال اگر انسانی فقر را برای اینکه بدنبال حرام نرود، خواست، این فقر، به تعبیر پیامبر اسلام «الفقر فخری» فخر است. اما اگر فقر را فقط بخاطر فقر خواست بنابر فرمایش حضرت رسول صلوات الله علیه «کاد الفقرُ أن یکون کفراً» چه بسا فقر، کفر میشود. خَيْراً کَثيراً، فوق ماده است. هر وقت کسی از ماده رد شد، خیر کثیر است.
    آنچه در اسلام مهم است، تعقل است. که هیچ تعریفی بهتر از تعریف علمای منطق نیست. مرحوم سبزواری می گوید « الفکر حرکة الی المبادی و من مبادی الی المراد» فکر این است که انسان از معلوماتش، مجهولاتش را بفهمد. اگر کسی اهل این تعقل بود، یعنی معلوماتش را کنار هم بگذارد تا مجهولاتش معلوم شود، حکمت به او داده می شود. لذا می فهمد اثر واقعی هر کاری چیست.
    درتفسیر من وحی القرآن، از امام صادق(ع) نقل شده « التَّفَقّهُ في الدِّينِ هُوَ الحِكمَةَ» اگر کسی دین را فهمید، آن حکمت است.

    روایت دیگری از پیامبر نقل کرده « لابعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امتّه» هیچ پیامبری مبعوث نشد و هیچ رسولی فرستاده نشد مگر اینکه عقلش کامل شد و عقل او بالاتر از عقل تمامی امت است .این خیر کثیر است. یعنی تعقلی به انسان داده شود تا همه چیز را بفهمد. لذا قران می گوید این حرف را کسی نمی تواند بفهمد مگر صاحبان عقل. به صاحبان عقل میگویند اولوالالباب. لُب یعنی مغز اشیا و در اینجا یعنی کسی که مغز اشیا را می فهمد. کسانی که به سراغ عرفان رفته اند، از نظر هوش فیزیکی نسبت به بقیه دو سه درجه جلو هستند.

     

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
     [ 08:30:00 ق.ظ ]




    آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه! با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله» [۱] چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت نظر لطف خدا بود که افتاد به ما تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم یاد ظهر عطش‌افروز قیامت کردیم [۲] گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو رمضان است، ز مَن‌ها بگُذر، ایمَن شو به خدا چلّه عشق است همین سی‌روزه می‌توان بار سفر بست همین سی‌روزه گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟ روزی‌ات شد سفری در دل شب، با مولا؟ سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟ [۳] تشنگی ذکر لب ما شده بود این یک‌ماه روزه شد روضه لبهای اباعبدالله سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین یاد لبهای ترک‌خورده طفلان حسین ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است آنکه با وعده دیدار به عید آمده است آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد چشم بر آمدن ماه تمامش دارد تو عزیز دوجهانی و فقیریم، فقیر یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»، تو ما را بپذیر [۴] نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب روزه‌داران فلسطین و یمن را دریاب طاقت امت جدّت به خدا طاق شده آه خونین‌جگرا‌ن، شعله آفاق شده کاش آیینه دل، مات جمال تو شود عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود مادران شهدا! ‌عید مبارک باشد ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد همسران شهدا! همسفران شهدا! عید شد، می‌ر‌سد از فاطمه عیدی به شما موسم بندگی یار مبارک باشد مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا» [۵] مردم ما دلشان صبر زلالی دارد سفره کوچکشان نان حلالی دارد همه هستند اگر نوبت ایثار شود پای کارند اگر موسم پیکار شود گله‌مندند ولی حُجب و حیایی دارند مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست آن سوی «نرده»… ببین… لذت دیدار آنجاست نکند «نرده» میان تو و مردم باشد دردِ دل‌ها پسِ این فاصله‌ها گُم باشد دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟ راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟ [۶] آن مدیران جوانی که جهادی بودند بی‌تکلّف، ز همین مردم عادی بودند شور آن شعله مگویید که خاموش شده «اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز مانده بر شانه تو بار امانت برخیز عَلم داد برافراز، که ملت هستند دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند همتت قطع ید دانهدُرشتان باشد وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی شکر کن، این‌همه نعمت نرود از دستت قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت صف اول، صف خدمت، صف مردم‌داری یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست صف اول منشین، بین جماعت جا هست سعی کن در سعه صدر شوی پیش‌قدم رهبری گفت که من نیز صف اولی‌ام [۷] گوش کن قصه پرغصه بیکاران را شِکوه کارگران و کامیون‌داران را چه شده ارز؟ که مات‌اند همه تاجرها نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها کاش آرام کنیم این نگرانی‌ها را سعی ما سد کند این موج گرانی‌ها را معدن رنج، دل کارگران است هنوز چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز سنگر توست همین میز و امیدی ست به تو آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی ست به تو گره ار وا نکنی خود گره کار مباش برنمی‌داری اگر بار کسی، بار مباش عید شد، آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی، نرود از یادت [۸] عید رسوا شدن دشمن پیمان‌شکن است روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا بود ورد لب ما، مرگ به تو آمریکا… چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان چند روزی محک تجربه آمد به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد تا سیه‌روی شود هر که دُروغش باشد [۹] هان! مپندار که پیمان‌شکنی آسان است نقض این عهد میندیش که بی‌تاوان است پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران یک‌شبه بر طمع خام شما پایان داد موشک ما که در آفاق شما جولان داد پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را که یکی گر بزنی، می‌خوری از ما ده تا [۱۰] شریان‌های حیاتی جهان در کف ماست تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است لحظه سخت پشیمان شدنت نزدیک است قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم چرخه هسته‌ای از نو به تکاپو افتد آب رفته همه باز آید و در جو افتد دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون پنجه از دستکش مخملی‌ات زد بیرون [۱۱] شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله دشمنی‌هات مسلم شده حمداً لله دولت ما شده هشیارتر، إن‌شاءالله مجلس ما شده بیدارتر، إن‌شاءالله

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [جمعه 1397-03-25] [ 10:21:00 ب.ظ ]




    الوداع....ای ماه خوب خدا

    الوداع….ای ماه خوب خدا

    خداوندا یک ماه بر اساس دستور ضیافت الهی سعی خود را کردم

    سحر های زیبایت را با دعای سحر سپری کردم

    روزهایت با انس با قرآن

    به امر تو از خوردن وآشامیدن صرف نظر کردم

     همراه با بندگان صالحت یا رب یارب گویان شب های قدر را به صبح رساندم…..

    حالا هم در این روز آخر با دستهای خالی

    به حق هذا القرآن وبحق ائمه اطهار ما را با رهایی از آتش جهنم از این ماه خارج کن و لحظه ما را به وامگذار

    موضوعات: فرهنگی, تولیدی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-03-24] [ 10:00:00 ق.ظ ]