« لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ » |
حضرت آیت الله علی شیخ موحد – مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس
در آیه 233 سوره بقره که می فرماید « لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ » اینگونه معنا می شود که «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» برخی مترجمان بگونه ای دیگر معنا می کنند و میگویند «مادر ضرر نبیند از کودک». اما اشتباه معنا می کنند. اول در تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی معنا کرده «مادر حق ندارد ضرر بزند و پدر حق ندارد» نه کودک! مفسرین دیگر همچون آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه نیز معنا کرده اند «مادر حق ندارد…» از نظر علمی تفسیر کبیر با تفاسیر بیان شده تفاوت دارد. صاحب تفسیر کبیر میگوید از نظر ادبیات میتوان این آیه را به دو صورت خواند: «راء» در «لا تُضَارّ» را هم میتوان با فتحه خواند و هم با کسره و هر دو معنا را میتوان قبول کرد. اما این معنا درست که بگوییم «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» سیاق آیه این است که مادر حق ضرر زدن ندارد نه اینکه کودک به مادر ضرر بزند.
آیه 269 سوره بقره «يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»
« (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می دهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان ، (این حقایق را درک نمی کنند ، و) متذکر نمی گردند.»
تفسیر حکمت: حکمت بر اساس تعریف آن در منطق این است « العلم بحقایق الاشیاء بقدر طاقه البشریه» یعنی «علم به حقیقت اشیاء، به قدر طاقت بشری» چون بشر همه حقیقت را نمی تواند بفهمد. هر چیزی دو ارزش دارد: ارزش واقعی و ارزش حقیقی. ارزش حقیقی همان ارزش فیزیکی اشیاء است. ارزش واقعی اشیاء این است که در چه مواردی نفع دارد و در چه مواردی ضرر می رساند. لذا خداوندبه هر کس بخواهد، حکمت می دهد و به هر کس حکمت داده شد، خیر فراوانی داده شده است.
فرهنگی در قرآن وجود دارد که مفت خوری را ممنوع کرده است. یعنی هر جا چیزی به انسان هدیه کرده، در مقابل وظیفه ای برای او تعیین کرده است. حتی در روزه هم می گوید روزه بر شما نوشته شده برای اینکه نفس تان حفظ شود. یا پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) میفرمایند: «صوموا تصحوا» یعنی «روزه بگیرید تا تندرست باشید.» یا کُلُوا وَ اشْرَبُوا که در مقابل میگوید ولی کار کنید. در جای دیگر در آیه 270 سوره بقره می فرماید «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» هر چیز را که انفاق می کنید، «الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» «شیطان ، شما را ( به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می دهد (280 بقره) لکن «وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ» خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می دهد (280 بقره)
قرآن می گوید اگر کسی حکمت بخواهد ما به او می دهیم. «مَنْ يَشاء» در قرآن همیشه به معنای استحقاق است. چون خداوند عادل است. يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ یعنی کسی که استحقاق حکمت دارد، به او حکمت میدهند. یکی از شرایط این استحقاق این است که اگر کسی اهل تفکر و محاسبه بود. ارزش و ضرر هر کاری را محاسبه کرد، نفع و ضرر آن را بررسی کرد و بعبارتی اهل حقیقت بود، فهم و حقیقت رابه او میدهند. پس مَنْ يَشاءُ یعنی هر کس ظرفیت و مقدمات قبول حکمت را داشته باشد، حکمت به او داده می شود. خدا عادل است ب کسی ک ظرف و توان پذیرش حکمت را دارد
حکمت را به کسی میدهند که اشیا را «بما هُوَ هُوَ» ببیند نه «بما هُوَ لغیره». انسان زمانی ارزش اشیا را می فهمد که اشیا را «بماهو هو» مورد مطالعه قرار دهد. اگر کسی علم را آموخت، برای اینکه علم است، این مقام والایی است اما اگر برای تفاخر و سربلندی آموخت، به جایی نمی رسد.
معنای خیرکثیر: اگر انسانی توانست تمام خصوصیات مادی و معنوی چیزی را بفهمد، نه با غرض دیگری، حکمت به او داده می شود. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «نعم العون علی التقویالله الغنی» یعنی ثروت و بینیازی بهترین کمک انسان در تقوی و پرهیزکاری است. اما اگر اشیا را «بما هُوَ هُوَ» نبیند، هلاک می شود. برای مثال اگر انسانی فقر را برای اینکه بدنبال حرام نرود، خواست، این فقر، به تعبیر پیامبر اسلام «الفقر فخری» فخر است. اما اگر فقر را فقط بخاطر فقر خواست بنابر فرمایش حضرت رسول صلوات الله علیه «کاد الفقرُ أن یکون کفراً» چه بسا فقر، کفر میشود. خَيْراً کَثيراً، فوق ماده است. هر وقت کسی از ماده رد شد، خیر کثیر است.
آنچه در اسلام مهم است، تعقل است. که هیچ تعریفی بهتر از تعریف علمای منطق نیست. مرحوم سبزواری می گوید « الفکر حرکة الی المبادی و من مبادی الی المراد» فکر این است که انسان از معلوماتش، مجهولاتش را بفهمد. اگر کسی اهل این تعقل بود، یعنی معلوماتش را کنار هم بگذارد تا مجهولاتش معلوم شود، حکمت به او داده می شود. لذا می فهمد اثر واقعی هر کاری چیست.
درتفسیر من وحی القرآن، از امام صادق(ع) نقل شده « التَّفَقّهُ في الدِّينِ هُوَ الحِكمَةَ» اگر کسی دین را فهمید، آن حکمت است.
روایت دیگری از پیامبر نقل کرده « لابعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امتّه» هیچ پیامبری مبعوث نشد و هیچ رسولی فرستاده نشد مگر اینکه عقلش کامل شد و عقل او بالاتر از عقل تمامی امت است .این خیر کثیر است. یعنی تعقلی به انسان داده شود تا همه چیز را بفهمد. لذا قران می گوید این حرف را کسی نمی تواند بفهمد مگر صاحبان عقل. به صاحبان عقل میگویند اولوالالباب. لُب یعنی مغز اشیا و در اینجا یعنی کسی که مغز اشیا را می فهمد. کسانی که به سراغ عرفان رفته اند، از نظر هوش فیزیکی نسبت به بقیه دو سه درجه جلو هستند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1397-03-29] [ 08:30:00 ق.ظ ]
|