ارسلان و بع بعی

ارسلان یه روز یه گوسفند بز داشت …

بز نی نی دار شد….

ارسلان خیلی نی نی بع بعی را دوست داشت….

او بخاطر بع بعی هر روز خانه مادر بزرگش می ماند آخه خونه  بز و نی نی اش  کنار خونه مادر بزرگ بود ….

ارسلان حتی شبها هم خونه خودشون نمی رفت….

یه روز پسر خاله اش رفت خونه مادربزرگ …

یه ظرف برداشت وشیر بز را دوشید …

همه خوشحال وخندان با بز ارسلان

 

ادامه مطلب :

ارسلان و بع بعی
ارسلان و بع بعی
ارسلان و بع بعی
موضوعات: بدون موضوع, تولیدی  لینک ثابت
نظر از: خادم الطلاب [عضو] 

خیلی جالب بود

1397/08/21 @ 12:56


فرم در حال بارگذاری ...