#پای_تجربه_استاد
یک تجربه از اوایل تدریسم در دانشگاه
کلاس اخلاق اسلامی بود رفتم سر کلاس ،نگاهی به دانشجوها انداختم …با تعجب فکر کردم برای دانشجوهایی که از خودم بزرگتر هستند….. بعضی از آنها بچه هاشون هم دانشجو بودند … ربطی ندارد من وظیفم تدریس است چه فرقی میکند چه سن وسالی باشند …
با احوال پرسی شروع کردم
به عقیده من شاگرد در مرحله اول بایداستادرا باور داشته ومحبوب شاگرد باشی تا بتوانی تاثیر مثبتی ایجاد کنی …
آن روز کلاس به خوبی تمام شد
بحث آزاد کلاس هفته بعد نا خواسته بحث پوشش بود وکلاس با همکاری وبحث دانشجویان ودر پایان جمعبندی خودم تمام شد با پوشش های بعضا غیر قابل قبول آن هم در محیط علمی..
هفته سوم : سرکلاس بودم .در کلاس باز شد خانمی با قامت بلند چادر به سر ،سربند هم پوشیده بود…استاد اجازه هست …
چشمانم گرد شده بود بی اختیار قد وقامتش را برانداز کردم گفتم شما….
با تعجب گفت: استاد من دانشجوی این کلاسم .
خواهش میکنم بفرمایید .
وقت حضور وغیاب :خانم ….همانخانمچادری دستش بالا کرد وگفت بله .
خدایا چه وقار ومتانتی،این همان دختر بد حجاب و…است چقدر با پوشش زیباست …..
این دانشجو بعد از کلاس گفت : استاد خیلی بهمنگفتند امل، اما حرفهای شما خیلی تاثیرگذار بود من راهم را انتخاب کردم میشه شماره تلفنتون بدید هروقت سوال داشتم مزاحمتون بشم.
گفتم :حتما
این دانشجو اهل کرمانشاه بود وتا چند سال بعد با من تماس داشت .

موضوعات: تولیدی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...