سمن بویان،نهال عشق


دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          





جستجو



Random photo
ارسلان و بع بعی



رتبه
     



    علت کفر در بشر

    آیت الله علی شیخ موحد مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس

    زُيِّنَ لِلَّذينَ کَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ

    آیه 212 سوره بقره «زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را ( که گاهی دستشان تهی است ) ، مسخره می کنند در حالی که پرهیزگاران در قیامت ، بالاتر از آنان هستند ( چرا که ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می گردد ، و صورت عینی به خود می گیرد ) و خداوند ، هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می دهد.»

    در شان نزول این آیه چندین قول وجود دارد. که هریک آیه را راجع به کفار یا قریش یا یهود و یا منافقین می دانند-  در برخی جاها شان نزولها معنا را تغییر می دهند. اما این آیه از آیاتی است که شان نزول آن، خیلی در معنای آن تغییری نمیدهد و حقیقتی بطور حساب شده را بیان می کند. و جوانب را حساب شده بیان کرده. حقیقتی که قرآن بیان می کند این است که علت اصلی کفر را در بشر ذکر می کند که چرا مردم کافر می شوند. قران می فرماید چون حیات دنیا در ذهن آنها زینت داده می شود و مظاهر دنیا را به تعبیری همه حقیقت می دانند. در زبان فارسی افراد غافل می گویند خوشی امروز عشق است. قرآن میگوید این افراد مظاهر دنیا جلویشان زینت داده می شود. «زُيِّنَ لِلَّذينَ کَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا» کَفَرُوا تنها کفار نیستند. مرحوم علامه طباطبایی میگوید کفر در اینجا معنای عام دارد. (علتش این است که) کفر به معنای ستر(پوشیده شدن) است. هر کسی که حقیقت بر او پوشیده شود می گویند کفر دارد. و بعد در مقابل کفر نمی گوید والذین آمنو، بلکه می گوید والذین اتقوا. یعنی کسانی که اهل ایمان خالص و تقوا هستند. پس کفر معنای عام دارد و آن است که حقیقت بر او مستور شده باشد.

    زینت دادن حیات دنیا یک بحث فلسفی است. فلاسفه می گویند خدا سه عالم حقیقت، مثال و ماده را خلق کرده و این سه با هم هستند لذا این که قران معاد را به چیزهای موجود در دنیا تشبیه میکند به این علت است که قالب مثالی یا عملی یا طبیعی افرادعین عمل مادی آنها است. بحث زینت این است که افرادی از دو عالم دیگر بی خبرند. یعنی از عالم حقیقت و عالم مثال. قالب مثالی یعنی آن حقیقتی از انسان که نه زمان در او اثر دارد و نه مکان. در او اثر ندارد. زین یعنی اینکه کسانی که اهل دنیا می شوند، هیچ خبری از دو دنیای دیگر پیدا نمی کنند. لذا افراد مومنی که فقیر بودند، در نظر آنها مسخره می آید که چون دنبال زینت دنیا نبوده اند. زینت از دو خلقت خدا بی اطلاع می شوند.  لذا موقع مرگ چون حقیقت را می بینند، برایشان یک حالت پشیمانی پیش می آید که نمیتوانیم آن لحظه را درک کنیم. پس مسئله «زین» یعنی اینها از حقیقت غافل می شوند. انسان باید عقلا قبول کند که چگونه زینت حیات دنیا را به آنها می دهند و این در صورتی است که قالب مثالی خود را ببیند. که امام علی(ع) نیز در این باره می فرمایند «عجبت لمن ایقن بالموت کیف یفرح» در شگفتم از کسی که یقین به مرگ و مردن دارد چگونه شادی و بدمستی میکند. بنابراین غفلت را زین می نامند، لذا مسخره می کنند.

    قران دو جواب خیلی مهم داده است.

    1.    وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ یعنی پرهیزگاران در قیامت ، بالاتر از آنان هستند ( چرا که ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می گردد ، و صورت عینی به خود می گیرد ) در تفسیر يَوْمَ الْقِيامَةِ اگر تعبیر فلاسفه را در نظر بگیریم یعنی در قالب مثالی، کسانی که اهل تقوا هستند، اهل درک و فهم بیشتری هستند. اما این جواب برای عوام(اهل دنیا) اغنا کننده نیست. و در خصوص قیامت میگویند وعده نسیه به آنها داده شده.

    2.    قرآن مجید به وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ اکتفا نکرده، چون اهل دنیا می گویند این جواب اهل نسیه است. فلسفه هم همه نمی دانند. بنابراین یک عبارت دیگری به آیه اضافه کرده و می فرماید وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ همه فشار اهل دنیا بر این بوده که دسترسی آنها به ماده بر اساس فعالیت خودشان بوده. «زین» یعنی اینکه میخواستند به دنبال دنیا باشند و در آن فعالیت کنند. برای اینکه «یرزق» را بدست بیاورند. لذا جواب دوم قرآن این است که رزق دست شما نیست. هیچ لحنی(لحن=نحوه گفتن) در قرآن، مثل لحنی که برای رزق بکار رفته، نیست.

    مثلا در آیه 22 سوره ذاریات می فرماید « وَ فِي السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ»«و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده می شود!سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حقّ است همان گونه که شما سخن می گویید!» به تعبیر پیامبر مردم باور نمی کنند که رزق بدست خداست لذا خداوند اینگونه قسم می خورد.

    در آیه 27 سوره شوری نیز می فرماید «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لکِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ» هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد ، در زمین طغیان و ستم می کنند از این رو بمقداری که می خواهد ( و مصلحت می داند ) نازل می کند ، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست!

    وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ

    شما که «زین» شدید برای این رزق، بدانید رزق دست خداست. الهیون چه در مسیحیت، چه در یهود، چه شیعه و چه سنی هیچکدام منکر این حقیقت نیست که رزق دست خداست. جواب عوامانه «زین» این بود که تمام تلاش شما برای این بود که رزق بیشتری بدست آورید. اما اینگونه نیست. رزق دست خداست.

    رزق در روایات چیست؟ و اینکه رزق دست خداست، یعنی چه؟

    معنای رزق این نیست ک یک واحد پولی بشود دو واحد. هیچ روایتی اینگونه رزق را معنا نمی کند. یک واحد همان یک واحد است و چهار واحد هم، چهار واحد. این نکته هم وجود دارد که اگر کسی کار کند، روزی بدست می آورد و اگر کار نکند، بدست نمی آورد. اما انسان از این رزق چقدر می تواند استفاده کند؟ گاهی یک بیماری عجیب با اندک پولی درمان می شود، گاهی با هم با هیچ چیز درمان نمی شود. آنچه هدایت غیبی در آن است، اینجاست که انسان از این مالی که انباشته کرده، چقدر استفاده می کند. این نکته در بشر نهفته شده است. آیا می تواند بیش از حد عادی،

    مصرف خوراکی داشته باشد؟ آیا میتواند با استفاده از این اموال، عزت خود را بین مردم بالا ببرد؟ معنای يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ این است که آنچه انسان در حیات دنیا به دردش می خورد، رزق است. مابقی رزق نیست. لذا این آیه هم کیفیت رزق و هم کمیت رزق را مدنظر دارد.

     

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [چهارشنبه 1397-04-06] [ 08:24:00 ق.ظ ]




    ?بیایید مثل شیطان شویم!?
    ◀️مرد دست فروش مشغول فروش آلوچه بود. مرد زیرکی نزد او آمد و از او پرسید: آیا می توانم یک عدد از آلوچه هایت را بخورم؟ فروشنده جواب داد: خواهش می کنم یک عدد که قابلی ندارد، بفرمایید. مرد زیرک بعد از خوردن یک آلوچه باز درخواست آلوچه دیگری کرد و مرد فروشنده باز به او اجازه داد که یک آلوچه ناقابل دیگر بردارد. وقتی مرد زیرک برای بار سوم درخواست قبلی را تکرار کرد، مرد فروشنده متوجه نیرنگ مرد زیرک شد و به او گفت که این دیگر آخرین آلوچه ای است که به او می دهد و اما اگر به همین ترتیب پیش برود، جمع آلوچه های ناقابل مقدار قابل توجهی خواهد شد.‼️

    ⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️


    ? شگردی که مرد زیرک برای تاراج سرمایه مرد فروشنده به کار برد، همان است که شیطان درمورد ما انسان ها به کار می برد. هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم و وسوسه می شویم، شیطان به سراغمان می آید و به ما وعده می دهد که همین یک بار است و یا یک بار که هزار بار نمی شود و هر بار همین وعده را با جدیت مطرح می کند تا هر بار مثل دفعات گذشته، قانع شویم که همین یک بار است. و در این بین تنها ساده لوح ها هستند که حرف شیطان را باور می کنند و گام به گام شیطان را همراهی می کنند. ?
    ????????


    ? “ولاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین”
    شیطان را گام به گام تبعیت نکنید که او دشمن آشکار شماست. بقره 168 ?


    ?راه مقابله با این شگرد شیطان این است که همین شگرد را علیه خودش به کار ببریم. کافی است هر بار که در معرض گناهی قرار می گیریم، با خودمان بگوییم «همین یک بار گناه نمی کنم، فقط همین یک بار»، به این ترتیب برای مقابله با شیطان کافیست مثل #شیطان شویم، به همین سادگی! ?کوثرنت

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-03-31] [ 08:29:00 ق.ظ ]




    حضرت آیت الله علی شیخ موحد – مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس

    در آیه 233 سوره بقره که می فرماید « لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ » اینگونه معنا می شود که «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» برخی مترجمان بگونه ای دیگر معنا می کنند و میگویند «مادر ضرر نبیند از کودک». اما اشتباه معنا می کنند. اول در تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی معنا کرده «مادر حق ندارد ضرر بزند و پدر حق ندارد» نه کودک! مفسرین دیگر همچون آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه نیز معنا کرده اند «مادر حق ندارد…» از نظر علمی تفسیر کبیر با تفاسیر بیان شده تفاوت دارد. صاحب تفسیر کبیر میگوید از نظر ادبیات میتوان این آیه را به دو صورت خواند: «راء» در «لا تُضَارّ» را هم میتوان با فتحه خواند و هم با کسره و هر دو معنا را میتوان قبول کرد. اما این معنا درست که بگوییم «مادر حق ندارد به کودک ضرر بزند و پدر حق ندارد به کودک ضرر بزند» سیاق آیه این است که مادر حق ضرر زدن ندارد نه اینکه کودک به مادر ضرر بزند.

    آیه 269 سوره بقره «يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»

    « (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می دهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان ، (این حقایق را درک نمی کنند ، و) متذکر نمی گردند.»

    تفسیر حکمت: حکمت بر اساس تعریف آن در منطق این است « العلم بحقایق الاشیاء بقدر طاقه البشریه» یعنی «علم به حقیقت اشیاء، به قدر طاقت بشری» چون بشر همه حقیقت را نمی تواند بفهمد. هر چیزی دو ارزش دارد: ارزش واقعی و ارزش حقیقی. ارزش حقیقی همان ارزش فیزیکی اشیاء است. ارزش واقعی اشیاء این است که در چه مواردی نفع دارد و در چه مواردی ضرر می رساند. لذا خداوندبه هر کس بخواهد، حکمت می دهد و به هر کس حکمت داده شد، خیر فراوانی داده شده است.
    فرهنگی در قرآن وجود دارد که مفت خوری را ممنوع کرده است. یعنی هر جا چیزی به انسان هدیه کرده، در مقابل وظیفه ای برای او تعیین کرده است. حتی در روزه هم می گوید روزه بر شما نوشته شده برای اینکه نفس تان حفظ شود. یا پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «صوموا تصحوا» یعنی «روزه بگیرید تا تندرست باشید.» یا کُلُوا وَ اشْرَبُوا که در مقابل میگوید ولی کار کنید. در جای دیگر در آیه 270 سوره بقره می فرماید «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» هر چیز را که انفاق می کنید، «الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» «شیطان ، شما را ( به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می دهد (280 بقره) لکن «وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ» خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می دهد (280 بقره)
    قرآن می گوید اگر کسی حکمت بخواهد ما به او می دهیم. «مَنْ يَشاء» در قرآن همیشه به معنای استحقاق است. چون خداوند عادل است. يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ یعنی کسی که استحقاق حکمت دارد، به او حکمت میدهند. یکی از شرایط این استحقاق این است که اگر کسی اهل تفکر و محاسبه بود. ارزش و ضرر هر کاری را محاسبه کرد، نفع و ضرر آن را بررسی کرد و بعبارتی اهل حقیقت بود، فهم و حقیقت رابه او میدهند. پس مَنْ يَشاءُ یعنی هر کس ظرفیت و مقدمات قبول حکمت را داشته باشد، حکمت به او داده می شود. خدا عادل است ب کسی ک ظرف و توان پذیرش حکمت را دارد
    حکمت را به کسی میدهند که اشیا را «بما هُوَ هُوَ» ببیند نه «بما هُوَ لغیره». انسان زمانی ارزش اشیا را می فهمد که اشیا را «بماهو هو» مورد مطالعه قرار دهد. اگر کسی علم را آموخت، برای اینکه علم است، این مقام والایی است اما اگر برای تفاخر و سربلندی آموخت، به جایی نمی رسد.
    معنای خیرکثیر: اگر انسانی توانست تمام خصوصیات مادی و معنوی چیزی را بفهمد، نه با غرض دیگری، حکمت به او داده می شود. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «نعم العون علی التقوی‌الله الغنی» یعنی ثروت و بی‌نیازی بهترین کمک انسان در تقوی و پرهیزکاری است. اما اگر اشیا را «بما هُوَ هُوَ» نبیند، هلاک می شود. برای مثال اگر انسانی فقر را برای اینکه بدنبال حرام نرود، خواست، این فقر، به تعبیر پیامبر اسلام «الفقر فخری» فخر است. اما اگر فقر را فقط بخاطر فقر خواست بنابر فرمایش حضرت رسول صلوات الله علیه «کاد الفقرُ أن یکون کفراً» چه بسا فقر، کفر میشود. خَيْراً کَثيراً، فوق ماده است. هر وقت کسی از ماده رد شد، خیر کثیر است.
    آنچه در اسلام مهم است، تعقل است. که هیچ تعریفی بهتر از تعریف علمای منطق نیست. مرحوم سبزواری می گوید « الفکر حرکة الی المبادی و من مبادی الی المراد» فکر این است که انسان از معلوماتش، مجهولاتش را بفهمد. اگر کسی اهل این تعقل بود، یعنی معلوماتش را کنار هم بگذارد تا مجهولاتش معلوم شود، حکمت به او داده می شود. لذا می فهمد اثر واقعی هر کاری چیست.
    درتفسیر من وحی القرآن، از امام صادق(ع) نقل شده « التَّفَقّهُ في الدِّينِ هُوَ الحِكمَةَ» اگر کسی دین را فهمید، آن حکمت است.

    روایت دیگری از پیامبر نقل کرده « لابعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امتّه» هیچ پیامبری مبعوث نشد و هیچ رسولی فرستاده نشد مگر اینکه عقلش کامل شد و عقل او بالاتر از عقل تمامی امت است .این خیر کثیر است. یعنی تعقلی به انسان داده شود تا همه چیز را بفهمد. لذا قران می گوید این حرف را کسی نمی تواند بفهمد مگر صاحبان عقل. به صاحبان عقل میگویند اولوالالباب. لُب یعنی مغز اشیا و در اینجا یعنی کسی که مغز اشیا را می فهمد. کسانی که به سراغ عرفان رفته اند، از نظر هوش فیزیکی نسبت به بقیه دو سه درجه جلو هستند.

     

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [سه شنبه 1397-03-29] [ 08:30:00 ق.ظ ]




    حضرت آیت الله علی شیخ موحد – مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس
    آیه 233 بقره وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ کامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ

    اگردر فرهنگ قرآن دقت شود، آیه 233 یکی از آیاتی است که جامعیت آن بوضوح معلوم است و چه بی انصافی است که در عالم مقایسه به آن توجه نشود.

    یکی از سنتهای رایج در زمان نزول قرآن این بود که برای زن ارزش قائل نبودند؛ فرزند را به پدر نسبت می دادند و زن را تنها یک وسیله و ظرف می دانستند. در ذنیای کنونی عکس این قضیه را شاهد هستیم. نسبت فرزند را به مادر می دهند و در شناسنامه نام مادر را می نویسند. قرآن مجید این فرهنگ را ابطال کرده و فرزند را متعلق به پدر و مادر می داند. اینگونه نیست که نسبت فرزند به مادر تنها یا پدر تنها باشد. سپس حکمی راجع به اولین شروع حق ولد، را بیان می کند که آن، هفت شرط دارد.

    اصل شیر دادن - شیردادن یک حقیقتی است ک مادر باید ب فرزند بدهد و تاثیرات فراوانی بر فرزند دارد که در فیزیک عالم این مسئله بیشتر اثبات شده است.
    حَوْلَيْنِ کامِلَيْنِ « فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند.» برای شیردادن زمان معین کرده است. ضمن قبول اصل شیر دادن، برای آن دو سال زمان معین کرده است که این زمان دو معنا دارد. یکی 24 ماه و دیگری 21 ماه. با توجه آیه 15 سوره احقاف که می فرماید «…حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً…» یعنی « دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است» دو تفسیر وجود دارد: برخی سی ماه را شامل 9 ماه حمل و 21 ماه را شیردهی میدانند و برخی دیگر سی ماه را شامل 6 ماه حمل و 24 ماه شیردهی بیان کردند.
    وَ عَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ – علاوه بر اینکه مادر باید شیر دهد و فرزند مربوط به دو نفر (هم پدر هم مادر) است، شرط سوم این است که شیردادن را بر این اساس قرار دهند که مخارج زن را بدهند. اگر زن بخواهد شیر دهد باید یک نفر باشد که مخارج او را بدهد والا در شیردادن دچار مشکل خواهد شد. خوراک و پوشاک مادران در حد متعارف برعهده پدر کودک است.
    لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها - اینجا جایی است که مردم بر اساس تکلیف قدرتشان باید حرکت کنند. این آیه از نظر جامعیت هیچ نقصی ندارد. این عبارت بیانگر این است که پدر بر اساس وسع خود باید مخارج زن را تامین کند.

    لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ - زن حق ندارد به فرزند ضرر بزند و مرد هم حق ندارد به فرزند ضرر برساند. مثلا اینکه مادر به خاطر اختلاف با مرد به فرزند خود شیر ندهد یا مرد به سبب قهر با زن، مخارج او را تامین نکند. هیچکدام این حق را ندارند. جامعیت این آیه، می رساند که زن و مرد حتی در آستانه طلاق هم باید به این آیه عمل کنند.
    وَ عَلَي الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ - احتمال دارد پدر بمیرد. اگر مرد، خرج زن را باید وارث بدهند. این مطلب، بحث ارث نیست و مازاد بر ارث است. یعنی اگر زنی پس از وضع حمل، شوهرش فوت شد، بلافاصله باید از ارث پدر، اول مخارج شیردهی را بدهند. وارث، بر اساس معروف مخارج شیردهی زن را بدهد.
    فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍفَلا جُناحَ عَلَيْهِما - برخی به دو علت شیردادن را به دایه واگذار میکردند؛ یا شیر نداشتند یا نمی خواستند شیر بدهند. حال اگر زن و مرد خواستند زن به فرزند خود شیر ندهد، این کار را با خودرایی و اختیاری نمی توانند انجام دهند و باید اولا یکدیگر را قانع کنند و ثانیا هر دو نفر باهم مشورت کنند. «عن تراض» و «تشاور» در موارد اندکی باهم بیان شده اند.
    وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ – بعد بیان میکند که بر چه اساسی شیرهی را واگذار کنید. یعنی کودک را به دست هر دایه ای ندهید و هر شیری را وارد بدن فرزند نکنید.این واگذاری اشکالی ندارد اگر بر اساس تفکر معروف انجام دهید که چه کسی قرار است شیر دهد. بر اساس مصالح، دایه انتخاب کنید نه بدون مصالح. روایات متعددی داریم که زنی را بعنوان دایه انتخاب کنید که غذای حرام و نجس نمیخورد؛ پاکدامن باشد. تمام این خصوصیات در بالمعروف نهفته است.
    لذا مبدا نشو انسان، تولد او است و بدلیل همین است که قرآن با دقت به این مسئله پرداخته است.

    وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ

    اگر انسان در فرهنگ قرآن دقت کند، هر جا مردم را دعوت کرده است که ریا یا تقلب نکنید، میگوید بر اساس صداقت انجام دهید، اینگونه نیست که بتوانید خدا را گول بزنید. این همین هفت شرط ذکر شده نیز قرآن میگوید بر اساس صداقت انجام دهید و رعایت این شروط را فرمالیته نکنید و بر اساس حقیقت انجام دهید، نه دروغ. یکی دیگر از معانی تقوا، صداقت است. یعنی انسان در انجام هر کاری درست حرکت کند. در آخر قرآن کریم با تاکید میگوید بدانید یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید ، بیناست. چون بشر، بصیربودن خداوند را دیر باور می کند.

    بنابراین آیه 233 سوره بقره یکی از آیات بسیار جامع قرآن مجید است که فرهنگ قرآن در مسئله شیردهی و منشا نشو انسان را تبیین کرده است.

     

     

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [چهارشنبه 1397-03-23] [ 11:23:00 ق.ظ ]




    حضرت آیت الله علی شیخ موحد مدیر حوزه علمیه خواهران استان فارس
    وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوف أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوف وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ

    در آیه 231 قرآن مجید بعد از اینکه طلاق را به عنوان یک حقیقت اجتماعی قبول کرد، که عدم سازش دو نفر با توجه به تعدد افکار حرف درستی است. لذا قرآن هم قبول کرده که دو نفر نتوانند از نظر فرهنگی یا اقتصادی یا موارد دیگر با هم بسازند و از یکدیگر جدا شوند. بعد از آن یک دستور بسیار مهم را می گوید «و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده اى آنها را رها سازید! »

    در اینجا هر دو را معروف می گوید هم امساک هم جداشدن. معروف یعنی قواعد عقلی. قواعد عقلی هم همان اختیارات مرد و زن در خانه است. یعنی اگر بخواهید زندگی اجتماعی و ازدواج را داشته باشید باید بر اساس قواعد عقلی داشته باشید. انگونه نیست که یک تسلط مطلقی برای مرد بر زن باشد. این اتهام به دین وجود ندارد که می گویند مرد بر زن تسلط مطلق دارد. امساک بمعروف یعنی رعایت حقوق زنها. حال اگر نخواستید آنها را نگه دارید، از کلمه معروف استفاده شده یعنی طلاق هم بر اساس قواعد عقلی باشد. انگونه نیست که طلاق بر اساس نزاع و درگیری نباشد، خیلی عادی است که دونفر نتوانند با هم بسازند. قرآن طلاق را بعنوان یک اصل ضروری قبول کرده لذا شرط سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوف را ذکر کرده. همانطور که ازدواج با خوشی همراه است، طلاق هم همینگونه باشد. چ ازدواج در قالب معروف، چه طلاق در قالب معروف.

    در صدر اسلام میان عربها عادت داشتند، برای اینکه زنها ناسازگاری میکردند، مردها میخواستند تلافی به مثل کنند. یعنی بعد از طلاق به ظاهر آشتی می کردند و زنها را نگه می داشتند برای اینکه آنها را اذیت کنند. مثلا آنها را زندانی میکردند یا به آنها غذا نمی دادند. اما این رجوع برای خواستن دل نبود و برای اذیت و آزار زنان یا عقده گشایی بود. این مسئله را به پیغمبر خبر دادند تا اینکه این این آیه نازل شد. قران می گوید این کار را نکنید که بخاطر انتقام گیری، ازدواج را از سر بگیرید و اینکاربرای اذیت باشد. چرا؟

    وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ - اگر کسی طلاق را بدهد و بعد اتمام عده، دوباره عقد کند منتها به هدف ضرار، به خودش ظلم کرده. چون ازدواج بخاطر ایجاد حب، بقای نسل و ایجاد وحدت در جامعه است. اگر کسی این وحدت را پاره کند اول کسی که ضرر می کند خودش است. چون انسان در آزار دیگران، خودش بیش از انها در معرض اذیت قرار می گیردد یعنی انسانیت خود را از دست می دهد.
    وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً - بعضی جملات در قرآن مانوس نیست. شان نزول آیه این است که دوباره عقد میخواندند ولی می گفتند ما بعنوان مسخره( و سرکار گذاشتن) برگشتیم. قرآن می گوید این کار را نکنید که آیات خدا را به مسخره بگیرید. چون اگر برای اذیت زنان ازدواج کردید و این کار را بعنوان یک تفریح برای خود قرار دادید، آثار سوء آن در خود شماست. تعبیر ازدواج به آیات الله خیلی تعبیر مهمی است. و می گوید ازدواج را به مسخره نگیرید چون به بهانه ازدواج قصد اذیت و آزار زنان را دارید. قرآن ازدواج را آیات الله ذکر کرده، چون یک حقیقت بزرگی است که دو نفر درکنار یکدیگر الفت پیدا کنند. تنها جایی ک قرآن از ازدواج، با عنوان آیات الله نام برده، سوره است. از منظر عرفانی بشر خیال می کند که می تواند با آیات خدا بازی کند. در حالی که نمیداند هر عملی که بر ضد آیات خدا انجام شود، اثر نفسانی آن در خود انسان است. اگر کسی خواست با احکام خدا بازی کند، هم همینطور است.
    وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ - ببینید خدا چه نعمتهایی به شما داده، آنها را یادآوری کنید. خیلی از رزق هایی که نصیب بعضی افراد می شود، بخاطر همسر(زن) آنهاست. توسعه رزق، بخاطر ازدواج شان است. همان روایتی که می فرماید ازدواج کنید که خداوند شما را بی نیاز می کند. همچنین بعضی بلاها که از انسان رفع می شود، بخاطر رفتار خوبی است که مرد در خانه دارد. لذا بدانید که ازدواج، نعمت است و گاهی برخی نعمتها معلول ازدواج اوست.
    وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ - قرآن و احکامی که بر شما نازل شده را جزو نعمتهای خدا بدانید.
    یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ - وعظ در لغت به معنای دوری از چیزهای بد است. لذا در تربیت اول موعظه مهم است نه شفا و دارو. نعمت خدا این است که اول شما را موعظه می کند که این کار را نکنید و تقوا پیشه کنید. تقوا معانی بسیار متعددی دارد. یکی از آنها اطاعت از امر خداست و ترک نواهی.
    وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ – در اینجا این صفت مشبهه (یعنی علیم) را ذکر کرده تا بشر خیال نکند که در این مسائل می تواند ظاهر سازی کند. اعْلَمُوا یعنی تمام این کارها را با خلوص انجام دهید نه اینکه ظاهر قضیه یک چیز و باطن چیز دیگر باشد. جملاتی از این سنخ در قرآن مانند وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ یا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌ یا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌ یا وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ به معنای آن است که بشر با خدا نمی تواند بازی کند. ولله خبر الماکرین اگر بخواهند با خدا بازی کنند، مکر خدا بالاتر از اینهاست. بدانید خدا آگاه است به اینکه کارهایی که انجام میدهید بر اساس واقعیت است یا نیست. جامعه این را بفهمد که دید اسلام به ازدواج، مسئله اعطای نعمت است. یعنی بوسیله ازدواج به یک سری نعمتهایی می رسید. اگر می خواهید خدا را اطاعت کنید هر جا امر و هر جا نهی است، اطاعت کنید، نه فقط جاهایی که به نفع شماست. به بیان فلسفی عدم ترک نهی، ریشه در عدم اطاعت امر دارد. لذا تقوا زوجی است که از هم جدا نمیشود امر و نهی با هم اطاعت شود.

    موضوعات: مذهبی  لینک ثابت
    [دوشنبه 1397-03-21] [ 12:54:00 ب.ظ ]
     
    مداحی های محرم