سمن بویان،نهال عشق


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو



Random photo
ارزشها كه عوض مي شود



رتبه
     



    #شهید_بابک_نوری_هریسی

    #شهید_بابک_نوری_هریس

    گفت و گوی جام جم آنلاین با پدر شهید مدافع حرم بابک نوری هریس
    بابک من زیباترین و عاشق ترین مدافع حرم بود
    یک روز مانده به پیروزی جبهه مقاومت اسلامی، به شکسته شدن آخرین سنگر داعش در منطقه البوکمال، کانال های تلگرامی و صفحه های پرطرفدار در اینستاگرام ، پر از تصاویری متفاوت از یک جوان مدافع حرم دهه هفتادی شد؛ جوانی با ظاهری شبیه مدل های سینمایی که می گفتند در سوریه شهید شده؛ شهید مدافع حرمی به اسم بابک نوری هریس.

    به گزارش جام جم آنلاین ، قصه شهید بابک نوری هریس، از همین جا شروع شد، از وقتی عکس هایش یکی یکی در فضای مجازی منتشر شدند و روی قضاوت خیلی ها خط کشیدند، قضاوتی که معیار و اندازه اش چشم آدم ها بود؛ خط کشی که نمی توانست عکس آخرین سلفی بابک در سوریه را کنار عکس های قبل از اعزامش بگذارد و بپذیرد که قهرمان هر دو عکس یک نفر است.

    حالا اما بابک شده یک نماینده خوب برای دهه هفتادی ها ، برای همه آنهایی که متهم می شوند به وصل بودن به این دنیا، بابک از همه دلمشغولی های این دنیایی اش دل بریده و برای دفاع از مرزهای اسلام ، پرکشیده سمت سوریه؛ سمت حرم حضرت زینب(س) و همانجا شهید شده؛ جوانی که حالا خیلی ها به او لقب زیباترین شهید مدافع حرم و شهید لاکچری را داده اند. ما به بهانه شهادت بابک، با محمد نوری هریس، پدر او که یکی از چهره های سرشناس شهر رشت است، به گفت و گو نشستیم؛ پدری که می گوید: ما بابک را دیر شناختیم.

     

    آقای نوری فکر می کردید بابک یک روزی شهید بشود؟

    واقعیتش را بگویم، ما اصلا بابک را نشناختیم، الان که بابک شهید شده می بینم که پسرم چقدر در انجمن های خیریه فعال بوده، می بینم همه جا او را می شناختند اما انگار فقط ما هنوز او را نشناخته بودیم.

    فرزند چندمتان بود؟

    بابک کوچکترین پسرم بود، به جز او دو پسر و دو دختر هم دارم.

    متولد چه سالی بود؟

    بابک من 21 مهر سال 71 به دنیا آمد و 28 آبان 96 هم شهید شد.

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [شنبه 1397-08-05] [ 07:32:00 ق.ظ ]




     

    ✅ از علامه جعفری می‌پرسند چه شد که به این کمالات رسیدید؟!

    ایشان در جواب، خاطره‌ای از دوران طلبگی تعریف و اظهار می‌کنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است.

     

    «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشن‌ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری می‌گرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا می‌خواندیم و شربتی می‌خوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم.

    آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسه‌مان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار).

    گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم. اگر شما را مخیر کنند بین این‌که با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا این‌که جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب می‌کنید؟

    سوال خیلی حساب شده بود. یک طرف، دختر حلال بود و طرف دیگر، زیارت امام علی(ع) که عمل مستحبی بود. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید.

    اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگویی‌ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. همه زدند زیر خنده.

    کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) این‌طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم.

    آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی، من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی، هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند) پس ما ان‌شاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات می‌کنیم! بازهم همه زدند زیرخنده.

    واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی. گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)

     

    ✅ نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی‌توانم نگاه کنم، بدون اینکه نگاه کنم کاغذ را رد کردم به نفر بعدی و گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. و از آنجا برخاستم و بیرون رفتم.

    یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. وارد حجره‌ام شدم، حالت غیرعادی، دیگر نفهمیدم، یک‌بار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟

    گفت: این آقا خود علی(ع) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم. رنگم پریده بود. نمی‌دانم شاید مرحوم شمس‌آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.

    خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را که خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی.

    این از خاطرات بزرگ زندگی من است.»کپی از کوثرنت

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 07:30:00 ق.ظ ]




    کتاب«یادت باشد» زندگی‌نامه شهید مدافع حرم شهید حمید سیاهکالی‌مرادی

    استقبال کم‌نظیر از کتاب زندگی یک دهه شصتی!
    «یادت باشد» زندگی‌نامه شهید مدافع حرم شهید حمید سیاهکالی‌مرادی یک روز بعد از رونمایی به چاپ دوم رسید.

    به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، چاپ نخست عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم که طی روزهای اخیر با استقبال کم‌نظیر دوست‌داران فرهنگ و ادب رونمایی شده بود، به پایان رسید.

    در حالی که تنها دو روز از رونمایی کتاب«یادت باشد» زندگی‌نامه داستانی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی‌مرادی گذشته است، چاپ نخست این کتاب به اتمام رسید و به زودی چاپ دوم این کتاب در اختیار علاقمندان به آثار حوزه ایثار و شهادت قرار می‌گیرد.

    کتاب«یادت باشد» روایتی کاملاً عاشقانه از چهار سال زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی‌مرادی است که از پنجره نگاه همسر بزرگوار ایشان روایت شده و توسط محمدرسول ملاحسنی به رشته تحریر درآمده است، کتابی که در 10 فصل فراز و فرود یک زندگی عاشقانه را از روز نخست خواستگاری تا روزهای بعد از شهادت به تصویر می‌کشد.

    افرادی که کتاب‌هایی همچون«اینک شوکران» شهید مدق یا مجموعه«نیمه پنهان ماه» را دنبال کرده‌اند، اکنون می‌توانند با مطالعه این کتاب لحظه به لحظه با زندگی«فرزانه و حمید» همراه شوند، در هوای این کتاب نفسی تازه کنند و درس‌های فراوانی از یک سبک زندگی اسلامی ایرانی را با مطالعه این کتاب بیاموزند.

    کتاب«یادت باشد» عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم عقیله عقلا زینب‌کبری است که در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!

    طراحی جذاب جلد این کتاب گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب«یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است، عشقی که شاید در زندگی زمینی به جدایی رسیده باشد اما این تعلق خاطرها هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود.

    مخاطبانی که مستند ملازمان حرم را دنبال می‌کنند به خوبی می‌دانند قسمت چهاردهم این مستند در خصوص همین شهید بزرگوار است که یکی از پربیننده‌ترین قسمت‌های این مجموعه مستند بود و بازخوردهای بسیاری درسطح کشور داشت به‌گونه‌ای که بسیاری از مردم«حمید و فرزانه» را با همین مستند می‌شناسند، بدون شک کتاب یادت باشد تفصیل زیبای همین مستند است که در 378 صفحه با روایتی گیرا، خط به خط خواننده را وارد یک زندگی کاملاً عاشقانه می‌کند.

    کتاب«یادت باشد» استعاره‌ای از تمام یادت باشدهای همسران شهدای مدافع حرم است که در لحظات وداع تقدیم گام‌های راسخ این مردان از خودگذشته کردند، یادت باشد از همان جمله معروف شهید حمید سیاهکالی‌مرادی روز قبل از اعزام به سوریه آغاز می‌شود که خطاب به همسرش گفت:«دلم را لرزاندی اما ایمانم را نمی‌توانی بلرزانی!»، یادت باشد قصه رباب‌های سرزمین ماست که زینب گونه صبوری پیشه کرده‌اند و پرچم پاسداری از حریم حرمت این زندگی عاشقانه را به دوش می‌کشند.

    در متن پشت جلد کتاب«یادت باشد» این گونه آمده است: سر سفره که نشست گفت:«آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم:«چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!»؛ گفت:«کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم:«قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم منو بی خبر نذار».

    با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم:«حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت:«جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم:«پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت:«یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!».

    کتاب یادت باشد می‌تواند بهترین انتخاب برای مطالعه یا نذر فرهنگی برای مسجد و هیأت یا حتی بهترین هدیه به مناسبت روز زن و عید نوروز امسال باشد، کتابی که با روایتی ساده لب را می‌خنداند و چشم را می‌گریاند تا همه یادمان باشد این اشک‌ها و لبخندها، این آرامش امروز را مدیون رشادت شهدای مدافع حرم و صبر زینی همسرانشان هستیم.

    علاقمندان جهت سفارش این کتاب و دریافت پستی آن می‌توانند از طریق لینک«http://yadat-bashad.ir/ketab/»  اقدام کنند؛ همراه هر کتاب برگه مربوط به مسابقه بزرگ کتابخوانی از محتوای این کتاب ارسال می‌شود که شرکت‌کنندگان از جوایزی همچون پنج کمک هزینه سفر کربلای معلی، پنج کمک هزینه سفر مشهد مقدس و پنج ربع سکه بهارآزادی بهره‌مند می‌شوند.

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [شنبه 1397-07-21] [ 10:40:00 ق.ظ ]




    ? شرحی از #امام_حسین علیه‌السلام و قیامش در نشریه آمریکاییِ هافینگتن‌پست ??

    Imam Hussain: The Man Who Opposed the Founding Fathers of ISIS. The Imam of Peace

    09/20/2017 11:37 PM ET

     

    امام‌ حسین مردی که علیه پدرانِ فکری داعش ایستادگی و قیام کرد.

    امام صلح

     

    Yazid sent a letter to Marwan, his fellow Umayyad kinsman, saying “Seize Hussain and his associates in order that they give the oath of allegiance. Act so fiercely that they have no chance to do anything before giving the oath of allegiance”. (2)

     

    یزید به مروان که با او خویشاوندی داشت اینگونه نامه نوشت: «حسین و اطرافیانش را برای اخذ بیعت دستگیر کن! این کار را با شدت و خشونتی به انجام برسان که آنها نتوانند پیش از بیعت کردن کاری از پیش ببرند»

    ? 2- تاریخ طبری

     

     

    Hussain refused and said: “I will never give Yazid my hand like a man who has been humiliated, nor will I flee like a slave… I have not risen to spread evil or to show off… I only desire to enjoin good values and prevent evil.” and that “Someone like me, does not pledge allegiance to someone like him”. Hussain’s final decision was: “Death with honour is far better than life in humiliation”.

     

    اما امام حسین نپذیرفت و پاسخ داد:

    «من هرگز مانند فردی ذلیل، دست بیعت به یزید نخواهم داد و نه خواری بردگی را تحمل می‌کنم! من برای شر و فساد یا منافع شخصی قیام نکرده‌ام، بلکه تنها برای امر به معروف و نهی از منکر به‌پا خاسته‌ام… هرگز کسی چون من باکسی مانند یزید بیعت نخواهد کرد» حرف آخر امام حسین این بود:

    «مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت»

     

     

    Today, over 20 million Muslims including Christians from all corners of the world, continue the yearly march of hundreds of kilometres from south of Karbala to pay respect to his shrine during the annual pilgrimage of Arbaeen (being the 40th day post martyrdom), this has been recorded as the largest religious gathering on earth.

     

    هر ساله بیشتر از 20 میلیون مسلمان که مسیحیان هم از تمامی جهان به آنها ملحق می‌شوند، صدها کیلومتر در راهپیمایی عظیم کربلا در اربعین(چهل روز بعد از شهادتش) برای بزرگداشت و ادای احترام به او، در می‌نوردند؛ که به عنوان بزرگترین اجتماع مذهبی روی کره‌زمین ثبت شده است.

     

    ? هافینگتون پست

    ? http://bit.ly/2znEka5

     

    The Holy Grave of Imam Hussain in Karbala, Iraq.

     

    ‌ ? منبع: آنتی بیوتروریسم

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [دوشنبه 1397-07-02] [ 01:13:00 ب.ظ ]




    شهید رجایی
    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [شنبه 1397-06-24] [ 09:06:00 ق.ظ ]